کد مطلب:314010 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:192

آقا تو خود گرفتاری مرا می دانی؟
جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج سید نجف رضوی، در تابستان 1376 طی یادداشتی خطاب به مؤلف كتاب حاضر می نویسد:

من مشكلی داشتم كه مدتها لاینحل مانده بود. یك روز كتاب شما موسوم به (چهره ی درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام) را خواندم كه درباره ی كرامات حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نوشته شده است. پس از مطالعه ی این كتاب شریف، خیلی حالم منقلب شد. از اتاق بیرون آمده، به طرف حضرت اباالفضل



[ صفحه 392]



العباس علیه السلام توجهی یافتم و عرض كردم: آقا، تو خود گرفتاری مرا می دانی و می توانی كاری كنی كه از گرفتاری نجات یابم و حضرت را به حق برادرش حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام قسم دادم كه رفع مشكلم را از خدا بخواهند.

پس از عرض ارادت و درددل با حضرت، از منزل بیرون رفتم. ظهر كه به منزل آمدم همسرم گفت كه مشكل حل شد، و این در حالی بود كه او از جریان توسل من به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام هیچ گونه خبری نداشت. آری، بحمدالله با توسل به حضرت اباالفضل علیه السلام مشكل من حل شد.